عروسی
دیروز رفتیم عروسی وابستگان مامان نی نی هم بود اون جایی که لباس عوض کردیم سرد بود وای سردو گرم شدیم آبجی یخورده حالش خوش نبود توی تلار هم من رقصیدم آبجی اصلا بلند نشد عمه اومده بود گفت برا ابجی چی دوست داری بپزم بخوری بچه شبیه من بشه ما هم خندیدیم خودش جواب داد که شاید نمیخوای بچه شبیه من بشه آره خداییش اینو راست میگفت آبجی از صدای آهنگ سر درد گرفته بود خدا رو شکر به سلامت برگشتیم خونه و بعد کمی استراحت حالش بهتر شده بود ...
نویسنده :
مامان
22:20