نفسنفس، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره
وب نفسوب نفس، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره
نویدنوید، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

همه عشقم تویی نفس مامان

زندگی هندسه ساده تکرار نفس هاست

عروسی

دیروز رفتیم عروسی وابستگان  مامان نی نی هم بود اون جایی که لباس  عوض کردیم سرد بود وای سردو گرم شدیم  آبجی یخورده حالش خوش نبود توی تلار هم  من رقصیدم آبجی اصلا بلند نشد  عمه اومده بود گفت برا ابجی چی دوست داری  بپزم بخوری بچه شبیه من بشه ما هم خندیدیم  خودش جواب داد که شاید نمیخوای بچه شبیه من بشه  آره خداییش اینو راست میگفت  آبجی از صدای آهنگ سر درد گرفته بود  خدا رو شکر به سلامت برگشتیم خونه  و بعد کمی استراحت حالش بهتر شده بود ...
4 فروردين 1392

پذیرای تبریکات

برا زن عمو که گفته بودم آبجی حامله است  و گفتم برا کسی نگفتیم هنوز خبر دست اول دست اول تازه ی تازه است وای اگه هدیه بهش میدادی اینقد خوشحال نمیشد  که خبر دست اول دادم بهش روز اول عید رو رفته بود هر جا به همه گفته بود آبجی حامله است دیروز خونه عمه اینا بودیم  که عمه سر صحبت وا کرد کلی خجالت داد بابای نی نی و بابا بزرگ نی نی رو  منم از خوشحالی داشتم پر در میاوردم دالم خاله میشم خب  آبجی یخورده خسته است این روزا چون مهمون میاد خونشون و مهمون میره  نا گفته نباشم ها خیلی همسرش کمک میکنه همه کارای پذیرایی رو انجام میده  اما اما .... فردا تالار عروسی دعوتیم مامان نی نی هم میاد با هامون  اصلا امادگی ندارم برا عروسی اما برا  دل خوشی...
2 فروردين 1392

جار زدم

دیروز سه تایی تنها بودیم  گوشی رو گذاشتم رو شکم آبجی بعد از جستوجوی زیاد  و دقت کردنای زیاد صدای قلب نی نی گلمون ور شنیدم  صدای قلبش خیلی آروم بود دادم مامانش هم شنید و حال کرد  وقتی همسرش اومد برا اون که گفت صدای قلب بچه رو شنیدیم  خیلی خوشحال شد الهی آخی داره بابا میشه دیگه  اس دادم زن عموی کوچیکم تماس گرفت میخندید گفت جدی میگی داری خاله میشی باورش نمیشد  کلی خوشحال شد میگفت ایشالله دوقلو شه مث مال من  وای خدا نکنه شوخی میکرد خودش بچه دوقلو داره  خیلی اذیت میشه برا همین میگه برا هیچ کس دعا  نمیکنه بچش دقلو به دنیا بیاد آبجی هم یخورده بی حوصله هست  حالش بهم میخوره الان نی نی توی هفته 8 هست  دقیقا 57 روزه خاله قوربونش بره...
30 اسفند 1391

شیرینی !!!

سلام به دوستان گلم  از امروز مینویسم خاطرات لحظه های خوبم رو  از 20 بهمن میدونم دارم خاله میشم اما قطعی نبود که دیروز مامان نی نی گلمون رفته دکتر بعد معاینات اولیه  فهمیده داره مامان میشه  بچه ها فرشته هستن و نعمت بزرگی هست که خدا میده به  خونواده ها نوه اولمون هم هست ایشالله به سلامتی پا به دنیا بذاره و همدم و همراه برا بابا و مامانش بوده باشه  امروز که باشه 29 اسفند ماه ابجی و بابای نی نی  شیرینی خریدن اومدن خونمون خجالت کشیدم تبریک بگم  اما خوشمزه بود شیرینی هم چسبید  نی نی گل ما همون روز تولد خودم بیست آبان یا  شاید هم چند روزی پس و پیش به دنیا بیاد  اما مهم اینه تو فصل پاییز و آبان به دنیا میاد  فصل پاییز و زیادی دوست...
29 اسفند 1391