روز دوم
شب اول رو مامان پیش آبجی و بچه بود از بس خسته شده بود
صبح زود من رفتم پیش آبجی و دخترش و مامان رفت که استراحت کنه
دختر نگو بلا بگو ؛ چند ساعت بعد از به دنیا اومدن خیلی آروم بود اصلا صدایی نداشت
اما اما وقتی که میخواست شیر بخوره و شیری در کار نبود گریه ها شروع شده
ساعت 13 از بیمارستان مرخص شد
آقا محمد یه گل طبیعی ؛ چند شاخه گل رز خریده بود برا ابجی
رسیدیم خونه آبجی و نفس بانو یه آب تنی حسابی کردن و مث دسته گل شدن
عکس های نفس بعد یه حموم کردن حسابی
http://www.ordibeheshtgirl.blogfa.com/post/118
عکس های عشقم , پسر دوست گلم رو ببنید ..
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی