دنیای این روزای من
امروز 14 دی ماه و نفس خوشگل ما 14 ماه شد
نازدونه راه میره و رو پنجه پا میرقصه
برای اینکه علاقه شدیدی به باب اسفنجی داره آقاجون براش کوله پشتی باب رو خریده وقتی میخواد بره بیرون باید کیفش رو برداره از وسایل دردر شده
دایی و بابایی و مامان و عزیز و خالی بلد صدا بزنه
دایی یه کتابی داره به اسم آرامش گوسفندی نفس خیلی دوست داره میره از قفسه میاره و صفحه میزنیم میگه بع بعی ... بع بعیییههههه ... یک صفحه هم هست که عکس گوسفند ها و صاحبش هست نفس تا میبینه میگه بابا بع بعی
بهش یاد دادم زبونشو درمیاره میگه اووووومممممممم.... همش دوست داره کمک کنه ... از گوشه بالش میگیره و میبره وسط پذیرایی ادا در میاره الکی چشاشو میبنده و میگه خوووو کیش ( خو پیش)
این چند روز امتحانات پایان ترمم که پشت سر هم بود نفس بانو هم از شلوغی و شیطنت کم نذاشت
عاشق فیلم های روز تولدش ؛ روز تولدش این همه کیف نکرده بود که از فیلم هاش لذت میبره روزی چند ساعت فقط فیلم تولد میبینه
یاد گرفته بوس کنه وقتی میگم نفس بوس بده حوصله نداشته باشه میگه نه نه نه اما سرحال باشه زودی میاد و لباش رو میچسبونه رو لپم بعد من میگم میسی خاله با سرش تشکر میکنه اونم
عاشق موبایل و تلفن خونه است هرکی زنگ بزنه اول باید با نفس حرف بزنه پشت تلفن فقط عزیز رو صدا میزنه و برای خودش داد و بیداد میکنه میده تا بقیه حرف بزن
در ضمن این تغییرات صفحه نخست نی نی بلاگ کار خان دایی نفس هست هااااا خیلی قشنگ شده به نظر من
خیلی کم غذا میخوره باید بیفتی پشت سرش تا هرجا می ره یکم غذا بخوره .... راستی راستی
دخملی قبلا 8 تا دندون داشت که دو تا از دندوناش هم دراومده و فک پایینش هم دو تا از دندونا در حال جووونه زدن هستن به خاطر رشد دندوناش شدید بیرون روی داره و زود به زود که جاش رو عوض نکنن افتضاحی بار میاد که فقط باید بره حموم
خیلی دختر با محبتی هست اون روز داشتم گریه میکردم اینقد بغلم کرده که دیگه گریه نکنم بوسم میکرد