نفسنفس، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره
وب نفسوب نفس، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 19 روز سن داره
نویدنوید، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 12 روز سن داره

همه عشقم تویی نفس مامان

زندگی هندسه ساده تکرار نفس هاست

تولد دو سالگی ( اول محرم)

خرید لباس به مناسبت هفته کودک  لباس های پاییزی آقاجون برای نفس خریده  اولین عکس پرسنلی  جای همه خالی رفته بودیم بناب کبابی با مامان جون نفس  اول محرم دوسال ( قمری ) تمام  در ضمن 21 ماهگی از پوشک گرفتیم و در 23 ماهگی از شیر گرفتیم  کیک جشن تولد خودم ( مامانی ) 8 شهریور  ...
25 مهر 1394

نفس دلیل زندگی

گل دختر نفس جان خوب میتونه صحبت کن و منظورشو برسونه مواقعی که نمیدونه چی بگه یا ما متوجه نمیشیم از لباسمون میگیره میگه بیا بیا  قشنگ بلده صدا بزنه  عزیزه ( عزیزم) حاله ( خاله) دای دای آقاجون  بابا و مامان عمو حدین (حسین ) عمه و پانیذ مامان دون ( جون) همه آقایون رو عمو صدا میزنه خانوما رو عمه  برنامه هر روز شده بود پارک رفتن اما چند روزه اقاجونش تاب خریده کیف میکنه قراره سرسره هم بخره عاشق نقاشی و نوشتن اعداد رو چند تایی یاد گرفته بلد بشماره  فوق العاده مهربون و خوش قلب به همه لبخند میزنه زود دوست میشه دلبری میکنه برای خودش بیا نرو بشین پف بحر ( بخر) نترس نیس هس ...
13 خرداد 1394

سال نو مبارک

سلام عزیزان دلم سال جدید رو تبریک میگم به همه دوستان گلم  نفس بانو حسابی بزرگ شده شیطنتش بیشتر  امسال واقعا برای نفس عید خوبی بود کلی عیدی بهش دادن که پس انداز شد  دست عموم ها و عمه های مامان نفس درد نکنه .... دست عزیزجون درد نکنه که واقعا شرمنده کرد ... دایی های بابای نفس ... عمه خود نفس یک دنیا ممنون از شما  عزیز دل پارک یاد گرفته بیرون که میره فقط پارک میخواد دست بردار هم نیست که دو ساعتی باید بیرون باش و با تاب و سرسره و ... کیف کنه خسته بشو هم نیست    با دختر عمه اش رابطه خوبی داره با هم بازی میکنن  دوست عزیزم با خانواده خوبش رفتن مشهد نایب الزیاره منم بودن, فریده جونم و ...
12 فروردين 1394

بچه نگو ...

نفس خیلی شیطنت میکنه  جامدادی من کسی جرات نداشت دست بزنه این خانوم خانوما روزی چند بار میرزه و جمع میکنم همین چند ساعت پیش گذاشته زمین منم زیر پامو نگا نمیکممرفتم داخل خودکار و مدادا .... یکم بعد دیدم یه چیز سیاه بغل پام نوک مداد رفته بود تو پام با موچین درآوردیم  با مدادا افتاده به جون درو دیوار هرجا مینویسه من پاک میکنم ورداشته پاکن رو همه جا رو پاک میکنه مثل من نمیدونه من دارم هنرنمایی خانوم رو پاک میکنم همین جوری الکی پاک نمیکنم  یاد گرفته گرد گیری میکنه دستمال برمیداره چون دستاش روغنی بشه پاک میکنم یاد گرفته با دستمال همه جا رو پاک میکنه آخر سر دستای من رو تمیز میکنه  پشت تلفن با همه حرف میزنه تلاش ما ...
16 اسفند 1393