نفسنفس، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره
وب نفسوب نفس، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 4 روز سن داره
نویدنوید، تا این لحظه: 3 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

همه عشقم تویی نفس مامان

زندگی هندسه ساده تکرار نفس هاست

جشن و عقد

برادر شیری آبجی ( پسر عموی ما ), دایی هادی نفس خوشگل دوماد شد  روز دوشنبه مامان نفس و نفس کوچولو رفتن دختر انتخاب شده از طرف خان دایی رو ببینن  روز سه شنبه آبجی به همراه نفس و زن عمو و پسر عموی گلمون رفتن و انشگتر نشون دست عروس خانوم کردن  و قراره روز یکشنبه که عید هم هست عقد بکنن هادی و پریسای عزیز ایشالله که خوشبخت بشین  نفس صاحب زن دایی هم شد   ...
9 مهر 1393

ناز دونه

واااای فدای اون چشات بشم خوشگلم  همین اول کاری میخوام تولد بهترین دوستم رو تبریک بگم  عزیز دلم تولدت رو تبریک میگم همیشه لبت خندون و دلت شاد باشه ... تمام وجودم را در قلبم قلبم را در چشمانم چشمانم را در زبانم خلاصه می کنم تا بگویم روز تولدت مبارک باد ناز دونه ما کارتون نگا میکنه خیلی دوست داره برنامه های شبکه پویا رو      ...
3 مهر 1393

نفس 11 ماه

سلام دوستان گلم سلام به روی ماه تک تک شما که ما رو همراهی میکنید  نفس 10 ماهگی رو به اتمام رسوند6 روز پیش و در 11 ماهگی سرماخورد الان صداش گرفته و بهونه میگیره  دیشب ناز دختر خاله پیش ما بود با مامانش . صبح بابا و مامان که میخواستن برن پیاده روی اینقد گریه کرد که اونم با خودشون بردن ولی دیگه نتونسته بودن جای دوری برن یه سری به پارک نزدیک خونه زده بودن و نفس هوایی تازه کرده بود و برگشتن سریع . هوای شهرمون از اول شهریور خنک شده صبح زود و آخر شب باید با لحاف خوابید صفایی داره وقتی پنجره باز و هوای خنک هست پتو بکشی روت  بهترین فصل زندگی من و دوستانم از راه داره میرسه بله فصل پاییز شروع زندگی من عاشق حال و هوای ...
20 شهريور 1393

روز دختر و تولد مامان نفس

روز دختر رو با چند روز تاخیر تبریک میگم به همه دخترای گل  امتحانات من تموم شد و بهترین هدیه روز دختر نمرات خوبی بود که گرفتم و ترم تابستان تموم شد  جشن روز دختر رو خونه عزیزم ( مادربزرگ مادری ) گرفتیم ناهار فوق العاده لذیذ و بعد ناهار هم کیک و کلی شادی  روز دختر برای نفس آقاجون پول داد و مادربزرگ نفس براش کیف خرید و عمه نفس براش هدیه داده بابا و مامان نفس براش لباس و عروسک توویتی خریدن دست همه عزیزان گل درد نکنه  اما شنبه 8 شهریور هم تولد مامان نفس بود که شام رو دعوت بودن هتل پارس رستوران گردان خیلی بهشون خوش گذشته بود برای آبجی هم کادوی تولد خریدن بازم متشکرم  اما نفس تو دل بروتر شده ... وقتی لبا...
9 شهريور 1393

لباس خوشملم

دخمل ناز ما اصلا شیطون نیست ها اما گاها میره رو اعصاب اینقد بازیگوشی میکنه که حد نداره  فردا امتحاناتم تموم میشه توکل به خدا کاش همین آخری رو هم خوب بدم . لباس نفس برای جشن تولد مامانش هست  تواد مامان نفس 8 شهریور شنبه هفته آینده است  نفس و مامان گلش رو میبوسم امیدوارم روزای خوبی رو کنار همدیگه تجربه کنن نفس ناز برای همه عزیز میگه , از مدرسه ای مامانش رو برای کار دعوت کردن اما امسال به خاطر نفس نرفت برای تدریس ؛ مامانی نفس برای کنکور ارشد داره درس میخونه و نفس عاشق کاغذ خوردن و پاره کردنه ...
5 شهريور 1393

عکس نازگیله

نفس بزرگتر بشه جای خاله رو می گیره , فک نکنم دیگه بعد از من کسی دلتنگم بشه و به یاد من بیفته  من یه جانشین دارم عزیز دلم نفس خوشگلم  رفته خونه عموم ناصر چند روز پیش از دوقلو ها یاد گرفته بعد اینکه آب میخوره دستش رو میکنه داخل لیوان و با آب بازی میکنه        ببینید چه خوب بلدم دست بزنم  ...
27 مرداد 1393

دست دست

بزن به افتخار دختر چشم خوشگل ما کف قشنگ رو  سه روزه که نفس یاد گرفته دست بزنه اینقد با کلاس کف میزنه بیشتر داد میزنه نهایت تلاشش رو میکنه تا حرف بزنه  روزانه پنج وعده غذا میخوره مامانش حوصله بکنه و با نازش بازی کنه غذا میخوره اما ... آقاجون خیلی باهاش راه میره و همش کمک میکنه چیزی بخوره که ضعیف نباشه هنوز نفس با آقاجون و خانوم جون میره حموم  اینقد بامزه شده یخورده بازیگوشی هاش کم شده  یکبار از پشتی گرفت بلند بشه , پشتی افتاد روش الان بهش میگم نفس پشتی میفته ها زودی فرار میکنه  دالی بازی دوست داره میره پشت دیوار میاد جلو اینقد کیف میکنه . باز تلاش میکنه بلند بشه راه بره  راستی عمه ...
24 مرداد 1393

کلاه نازم

نفس ناز دیگه هر روز به حنجرش فشار میاره تا حرف بزنه از صبح تا شب داد میزنه و صداهای نامطلوب از خودش درمیاره ... اروم و قرارار نداره فردا ناز دختر 9 ماهگی رو تموم میکنه و باید برای کنترل قد و وزن بره ای جونم  همه میگن نفس لاغرتر شده نسبت به ماه های اولی که به دنیا اومده بود درست لاغر تر شده اما قدش بلند تر شده الان دندون 7 هم در اومده و رشد این دندون ها خیلی اذیتش میکنه هم سن سال های نفس هنوز دندون درنیاوردن ... برای عزیز دل خاله کلاه خریدم و یه لباس ناز  به اسباب بازی علاقه نداره دوست داره همه چیز های جدید خونه رو تست کنه تازگی ها هم قندون رو از روی میز عسلی روی سرامیک سر داده و شکست   صدای زنگ تلفن و صدای د...
13 مرداد 1393

شیطنت

نفس کوچیکتر که بود همش میخوابید به زور بیدار میکردیم تا چشای خوشگلش رو ببینم یخورده بعد بزرگتر که شد نگا میکرد و نمیتونست جایی بره میگفتیم کاش بتونه حرکت کنه و بیاد بغلمون ... روز به روز که میگذره شلوغ میشه و مشکلاتش بیشتر  اینقد عجله داره پاشه راه بره هر چی گیرش میاد کمک میگیره بلند بشه ... تا صداش میکنیم که کاری رو انجام نده لبخند میزنه و دوباره ادامه میده ... خیلی مامانی شده تا مامانش میخواد بره حموم یا دستشویی میره پشت در میشنه اول صدا میزنه دستش رو میکوبه به در صدای مامانش رو که میشنوه گریه میکنه ... سکو و جاهای بلند رو دوست داره میره و صندلی های میز غذاخوری رو برای بلند شدن ول نمیکنه که دیروز خودش با صندلی سقوط کرده صندلی کامپی...
5 مرداد 1393

قرمز

دندون هام رو میبیند شیطون بلا رو حدود سه روزی ندیده بودم فک کردم بازم من رو فراموش کنه زودتر برگشتم پیشش  واسه خوشمل خاله یه لباس قرمز خریدم خیلی این رنگ بهش میاد خیلی دوست داره زودتر صحبت بکنه چند تا کلمه راحت رو میگه دردر( رفتن به بیرون ) دایییی و دالی  گشنش که میشه میگه ممممممم رو واژه با با با با هنگ کرده . میبینه کسی داره آب میخوره اینقد داد و بیداد میکنه تا برای اونم آب بدیم  عاشق بستنی با طعم انبه و توت فرنگی هست    ...
26 تير 1393